متون مناسبتی
سامرا، وامدار غربت به جا مانده از نام حسن(ع) و مدینه
يكشنبه ۰۱ بهمن ۱۳۹۱
نفسهای پر از التهاب سامرا به شماره افتاده... نامش حسن، کنیهاش ابومحمد و القابش هادی، زکی، نقی استوی نیز همانند پدرش لقب عسگری داشته و یار آشنای زندان بوده است.تحمل این همه بزرگی و علم و حلم و صبوری و استقامت برای خاندان پست و پلید عباسی غیرقابل تصور است.این همه رفعت و بلندا... این همه ایستادگی؟! ...
ادامه
ربیع، ماهی که آثار رحمت و برکت خدا در آن پیداست
يكشنبه ۲۴ دى ۱۳۹۱
حلول ماه ربیع مژده تازگی و طراوت را با خود به ارمغان میآورد.
ماهی است که آثار رحمت و برکت خدا در آن پیداست...
همان ماهی که تولد رسول مهربانیها، پیامآور نور و رحمت، حضرت محمدمصطفی (ص) را در خود دارد.
همان ماهی که آیه 207 سوره بقره در شب لیلهالمبیت آن در شأن علی ابن ابی طالب (ع)، این ...
ادامه
آجرک ا... یا صاحبالزمان
چهارشنبه ۲۰ دى ۱۳۹۱
صفر که به انتها میرسد، به سالروز شهادت غریبانه حسن بن علی (ع) و امام رضا (ع) میرسیم. همان دو امامی که غربت وجه مشترک شناخت آنهاست. یکی در بقیع و دیگری در مشهدالرضا... همانجا که قبلهگاه دلهای ما ایرانیهاست. به همه این ها، سنگینی رحلت جانفرسای پیامبر اکرم (ص) بهانه خلقت، آینه تمام نمای ...
ادامه
آجرک ا... یا صاحبالزمان
چهارشنبه ۲۰ دى ۱۳۹۱
صفر که به انتها میرسد، به سالروز شهادت غریبانه حسن بن علی (ع) و امام رضا (ع) میرسیم. همان دو امامی که غربت وجه مشترک شناخت آنهاست. یکی در بقیع و دیگری در مشهدالرضا... همانجا که قبلهگاه دلهای ما ایرانیهاست. به همه این ها، سنگینی رحلت جانفرسای پیامبر اکرم (ص) بهانه خلقت، آینه تمام نمای ...
ادامه
اربعین، بلوغ عاشورا...
چهارشنبه ۱۳ دى ۱۳۹۱
از تنها شدن زینب (س) چهل روز میگذرد..
از خیمه های خاکستر شده و به غارت رفته...
از شانههای بیپناه و چشمهای به خون شسته...
از اسارت و تنهایی و غربت...
از رنج و دوری و از آن واقعه عظیم...
از گشوده شدن آن راز عظیم هستی...
چهل روز میگذرد از همه غمهایی که وسعتشان به اندازه ...
ادامه
بزرگ بانویی 3 ساله، از نسل فاطمّیون ........
چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۱
چقدر هوای خرابه شام سنگین و دلگیر است .......
چقدر آسمان به زمین نزدیک است ...... از در و دیوار این شهر پربلا، غم می بارد، چرا هنوز خانههای این شهر پابرجاست؟
چرا مردمانش اینچنیناند؟ این چه رسم میهماننوازی است؟ هیچ خبری از مروّت و جوانمردی نیست. معلوم نیست سر کدامین سفره نشستهاند ...
ادامه
در طلیعه ی صفر، شام میزبان کاروان حسین(ع) و نیزه ها...
شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۱
هلهلهای در شهر کوردلان شامی برپاست...
مردم لباس نو بر تن کردهاند و به یکدیگر تبریک میگویند. همه برای تماشا آمدهاند.
تماشای کاروانی که کوچکترین آنها، همه دنیا را به بند میکشد و بانوی نمونه این کاروان، حرامیان را در برابر صبر و استقامتش به زانو درآورده است.
...
ادامه
زینالعابدین، زبور آل محمد (ص)
چهارشنبه ۰۸ آذر ۱۳۹۱
و آن حادثه عظیم اتفاق افتاد...
در لحظاتی که خورشید در وسط آسمان کربلا بر سوز عطش و تشنگی دلها میافزود، زینب(س) نظارهگر بود درون گودی قتلگاه را...
خدایا.... چرا آسمان از هم نپاشید؟ چرا زمین درهم پیچیده نشد؟ و چرا زمان متوقف نشد؟
رأس ماه زینب(س) از تن جدا شد....
اسبهایی که ...
ادامه
عاشورا، صحنه ی آزمون صبر زینب(س)
پنجشنبه ۰۲ آذر ۱۳۹۱
در سرزمین قاضریه محشریست. خاک این زمین محل هبوط ملائکی است که آمدهاند تا بزرگترین صحنه دلدادگی و سرسپردگی عاشقان را به نظاره بنشینند.رقص شمشیرهای از نیام برآمده که به مصاف عشق رفتهاند، صحنهای را به تصویر کشیده که هر بینندهای را به حیرت وامیدارد.چقدر برق شمشیرها در مقابل اشتیاق یاران حسین(ع) ...
ادامه
یا قمر العشیره: تاریخ عطشناک دل شیعه هنوز سیراب شریعه جوانمردی توست
چهارشنبه ۰۱ آذر ۱۳۹۱
نبض لحظهها تندتند میزند،
عطش غوغا میکند، در میانه ی میدان محشری است.
کودکان حرم، چشم به راه مردیاند که غرور و هیبت علی (ع) از چشمانش هویداست..
همان بزرگ مردی که ادب پیش او زانو زده و غیرت وامدار غیرت هاشمی اوست...
آری! خیام چشم انتظار «عباس بنعلی» اند.
ماه هاشمیان از دور ...
ادامه
هلال محرم، خیمه غمی که در همیشه ی تاریخ جاودانه ماند...
شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱
روزها و ماهها از پی هم گذشت تا تاریخ در مرور خویش به «محرمالحرام» برسد. ماهی که در لابهلای گرد و غباری هزار و چهارصد ساله همچنان تازه است و هر سال افراد بیشتری از سراسر عالم را با خود همراه میکند و خود همه ی تاریخ است.
هلال محرم، یادآور و آغازگر سیاهپوش شدن در و دیوار شهر و دلهای عاشقانی ...
ادامه
حج هنوز تمام نشده است، هنوز دو رکعت نماز ولایت مانده است...
جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۱
جانهای حاجیان از حج برگشته، لبریز از استشمام عطر خانه خدا و دلشان لبریز از شوق و گردیدن به گرد خانه دوست بود..
اما انگار هنوز چیزی کم بود.... انگار باید مژده ای می رسید... باید رسالتی کامل می شود....هنوز نگاهشان به سوی افق خیره مانده بود تا نوری بتابد و در فراسوی ...
ادامه
یا نور... چشمانم دخیل میبندد به پنجرههای نقره فام ضریح روشنت
چهارشنبه ۰۵ مهر ۱۳۹۱
همه دلم روشنایی ات را جشن میگیرد
نفسم به شماره میافتد، بغضم میشکفد و یکباره تهی میشوم از غم، سنگینی، بغض، ناامیدی، تاریکی و دوری!
حالا به تو نزدیکم، نزدیکِ نزدیک
حالا که غبار حرمت بر صورتم نشسته، نورانی شدهام، خودمانی شدهام، صمیمی شدهام
در یک کلام: امام رضایی شدهام
در مسیر ...
ادامه
الهی رضاً برضاک....غم ناگهانی از دست دادن عزیزان، روشنای امید و سرزندگی دل و فروغ از ...
سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۱
و در چنین لحظات سخت و جانفرسایی که نفس بالا نمیآید و بغض یاری نمیکند تا قطرات زلال اشک مرحمی باشد بر دلهای تنگمان، تنها یاد خداست که آرامش بخش و امیدبخش خاطرمان خواهد بود.
حادثه جانکاه آذربایجان شرقی، داغی به وسعت امیدهای از دست رفته همه مردمان یک شهر، غم نگاه کودکان معصوم جدا افتاده از پدر و ...
ادامه
ماه آشتی.....
چهارشنبه ۲۸ تير ۱۳۹۱
چشمها روزهاند تا بیاموزند جز به سمت روشن ملکوت ننگرند....
لبها روزهاند تا بیاموزند جز سخن دوست و برای دوست نگویند....
گوشها روزهاند تا شنیدن صدای دوست و نشنیدن از غیر او را تمرین کنند...
دستها روزهاند تا جز به امید حضرتش گشوده نشوند و گرهگشایی را به تمرین بنشینند...
و در یک ...
ادامه
|